نهانخانه اسرار
بر در ميكده از روي نياز آمده ام
پيش اصحاب طريقت، به نماز آمده ام
از نهانخانه اسرار، ندارم خبري
به در پير مغان صاحب راز آمده ام
از سر كوي تو راندند مرا با خواري
با دلي سوخته از باديه باز آمده ام
صوفي و خرقه خود، زاهد و سجاده خويش
من سوي دير مغان، نغمه نواز آمده ام
با دلي غمزده از دير به مسجد رفتم
به اميدي هله با سوز و گداز آمده ام
تا كند پرتو رويت به دو عالم غوغا
بر هر ذره، به صد راز و نياز آمده ام
بر در ميكده از روي نياز آمده ام
پيش اصحاب طريقت، به نماز آمده ام
از نهانخانه اسرار، ندارم خبري
به در پير مغان صاحب راز آمده ام
از سر كوي تو راندند مرا با خواري
با دلي سوخته از باديه باز آمده ام
صوفي و خرقه خود، زاهد و سجاده خويش
من سوي دير مغان، نغمه نواز آمده ام
با دلي غمزده از دير به مسجد رفتم
به اميدي هله با سوز و گداز آمده ام
تا كند پرتو رويت به دو عالم غوغا
بر هر ذره، به صد راز و نياز آمده ام
+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۸۶ ساعت 11:59 توسط پانیز
|